جهادی
جهادی ۸۶ هم به لطف خدا تموم شد ، البته یه کاراییش برای من تازه شروع شده ، گزارش رو میگم ، اگه کسی میتونه وقت بذاره و کمک کنه خوشحال میشم،امیدوارم امسال به دقیقه ۹۰ و وقت اضافه و بعد وقت اضافه نکشه…
جهادی ۸۶ تموم شد ، جهادی ای که امسال برای من با سالهای گذشته متفاوت بود ، یعنی خیلی فرق داشت ، یا به خاطر اینکه جهادی و آدمهای جهادی خیلی فرق کرده بودند یا به خاطر اینکه من خیلی فرق کردم…، نمیدونم …
جهادی ۸۶ تموم شد، اگه کل چیزی که یه جهادی برام داره ، پیدا کردن یه رفیق جدید باشه برام کافیه، پس انشاءالله بازم میام …
سالهاست که جهادیمون اگه فرض کنیم بدتر نمیشه ، داره درجا میزنه ، پس باید یه فکری کنیم، یعنی باید یه خورده فکر کنیم ، البته یه خورده متفاوت با اون فکرایی که همیشه میکنیم …
چند وقتیه که عادت کردیم به الکی گیر دادن، البته فقط قسمتهای الکی گیر دادن منظورمه …
نمیدونم …
شاید …
چشمها را باید شست…
جور دیگر باید دید…
علیآباد ۸۶
شاید محروم ترین و در عین حال قانع ترین آدمهایی که تا به حال دیده بودم، ۱۵ روز پا میشیم میریم دوتا بیل میزنیم ، فکر میکنیم چیکار کردیم؟!!!
هیچی بابا هیچی …
رفتیم خونه یه بابایی ، پدر خونواده دیشبش تا ساعت ۱۲ داشته التماس میکرده که یه گالن نفت ببره خونه که بچههاش از سرما یخ نزنند..
یه زن تنها…
گفتیم خرجت رو از کجا در میاری؟ گفت کمیته ۳۰ – ۴۰ تومن میده، گفتیم ماهی ۳۰ – ۴۰ تومن؟ گفت نه هر سه چهار ماه، دیگه هیچی نگفتیم …
گفتیم حموم روستا رو استفاده میکنید، گفت ما چهار نفریم ، ماهی یه بار هم که بریم حموم میشه ۸۰۰ تومن ، از کجا بیاریم که بدیم ؟!!!
اگه قبل و بعد جهادیمون یه جوره ، باید یه خورده فکر کنیم …
علی آباد ۸۶
چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست : : نبود خیر در آن خـانه که عــصمت نبود
حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه : : هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود
ان شاءالله فردا با ۵ نفر دیگه داریم میریم پیشقراولی مسافرت جهادی امسال،
علیآباد ۸۶ ، …
امیدوارم حداقل یه خورده از این در به دریها برای خدا باشه،منظورم اینه که فقط برای خدا باشه …
چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست …
امیدوارم که خانواده حقشون رو به ما حلال کنند که هر سال عید تنهاشون میذاریم.
دلم میخواست قبل از رفتن چند نفر رو ببینم ، دلم برای سجاد ، محمد ، حسین ، امیر و خیلیهای دیگه خیلی تنگ شده …
یک سال دیگر هم گذشت …
و ناگهان چه زود دیر میشود …
و چه زیباست الهی نامه استاد حسن زاده آملی …
الهى اگر عنایت تو دست ما را نگیرد از چهلها چله ما هم کارى برنیاید.
الهى دل بسوى کعبه داشتن چه سودى دهد آنکه را دل بسوى خداوند کعبه ندارد.
الهى عبادت ما قرب نیاورده بعد آورده است که فویل للمصلین الذین هم فی صلوتهم ساهون.
الهى خوابهاى ما را تبدیل به بیدارى بفرما.
الهى شکرت که در لباس دوستانت هستم، مرا در عداد دوستانتبدار.
الهى اگر آخرم مثل اولم باشد بدا به اول و آخرم.
پیش پرداخت
بالاخره این کنکور رو هم دادیم ، انشاءالله هرچیزی که خیره پیش بیاد …
تو این مدت به قول هادی دنیامون خیلی کوچیک شده بود ، به اندازه یک کتابخونه …
تو این مدت دلم برای خیلیها تنگ شده بود حتی برای خودم …
بچهها دارند کارهای مسافرت جهادی رو انجام میدن ، من هم شدم مسؤول مستندسازی ، اگه کسی پیشنهادی داره لطف کنه و به من منتقل کنه، امیدوارم امسال بتونیم با کمک یک تیم ۳-۴ نفره به خوبی از پس این کار بر بیایم.
و اما پیش پرداخت …
سه هفته پیش یک سیم کارت اعتباری ایرانسل خریدم ، اگه کد #۱۴۰* رو بزنی اعتبار باقیمانده رو بهت نشون میده ، این دلیل اصلی بود که اینو خریدم ، چون باعث میشه که آدم هر لحظه چشمش به اعتبارش باشه و الکی زیاد حرف نزنه …
اینو گفتم که بگم چه خوبه که باور داشته باشیم که زندگیمون یه چیز تو مایههای همین طرح پیشپرداخت ایرانسله، یعنی اگه کار بدی کنیم همون لحظه داره از اعتبارمون خرج میشه …
کامپیوتر خاموش …
تا ۹ اسفند کامپیوتر خاموش …
.
.
.
.
چون میل و مسنجرم رو چک نمیکنم ، دوستان لطف کنند اگر خبر خاصی بود من رو هم بی اطلاع نگذارند.
یا علی
از جوانی به پیری رسیدم …
از جوانی به پیری رسیدم :: عاقبت کربلا را ندیدم
فکر کنم پارسال بود که آیت الله امجد (دامت ظله العالی) این بیت رو خیلی میخوندند
البته میدونم که حاجآقا این شعر رو بیشتر از زبان ما میخوندند تا خودشون …
ولی دیدن…
اگر چشمت بود بسته ، دلت خسته ، به آنگه دیدنی شاید …
بار دیگر محرم فرا رسید ، ماه حزن اهل بیت ، ماه اندوه شیعیان ، آجرک الله یا بقیه الله
هر دری بسته شود جز در پر فیض حسین :: این در خانه عشق است که باز است هنوز
——————————————————————————————
۱- اگر خدا بخواد امسال میریم علیآباد ، تو دل کویر
دست همه اونهایی که دارن زحمت میکشند درد نکنه ، من که شرمندشونم ، ان شاءالله کنکور رو که بدم دربست در خدمتشونم.
۲- امروز یه تصادف جلو مسجد جامع دیدیم :
یاد تصادف رضا افتادم
۳- فقط ۳۵ روز مونده
۴- امیدوارم امیر تا هفته دیگه معاون مالی رو به مجمع معرفی کنه
۵- میل محمد صادقی به وصال رو خوندم ، بعضی حرف هاش بیراه نبود ولی بعضی هاش چرا ، کاری به محتوای داستان ندارم ولی به نظرم زدن این جوابیه تو وصال کار خوبی نبود .
۶- تو این روزها ما رو هم دعا کنید.