همراه اول

۱۸ دی ۱۳۸۶ / يادداشت /

اون موقع که گذاشتمش کنار ، اسمش همراه اول نبود . این ایرانسل دیگه غیر قابل تحمله، تقریبا یک سال تحملش کردم، درست نشد که نشد . ما رفتیم رو شماره قدیمیمون…

۳۴۰۴۷۱۳

 

یاد ایامی …

۳ دی ۱۳۸۶ / يادداشت /

یک سری عکس که هر چند کیفیتشون پائینه ولی یه دنیا خاطره هستن (حداقل برای خودم)

c27.jpg

خونه قدیم رضا اینا

 

c31.jpg

سرگروه…

 

c88.jpg

وقتی که سید شرطی رو که سر زن گرفتن حامد بسته بود با مدرک باخت

 

e073.jpg

اون فیلمی که آخرش نوشابه سینالکو مجانی میدادن ، فکر کنم شنبه هم رفتیم که نصف قیمت درآد

 

g010.jpg

دکتر نیکل، وقتی که فقط دکتر بود

 

g070.jpg

جوونیامون که سه شنبه ها میرفتیم روشنگر

 

h026.jpg

آقا ملا با موتورش …

 

i058.jpg

یه بار که پلی تکنیک رو سیاه پوش کرده بودن

 

j017.jpg

این هم تجمع روبروی دفتر ریاست

 

j063.jpg

یه بار که حسن شب قدر رو حسابی احیاء گرفته بود (مسجد بازار)

 

j076.jpg

حسین (مسجد پلی تکنیک)

 

j097.jpg

یادمه حامد حسابی رفته بود تو حال (شب قدر – کوی)

 

k004.jpg
مثلا تو مسجد داریم درس می خونیم (فکر کنم آمارو احتماله)

 

k058.jpg

اینم از توانائیهای حسین ( البته منم کمکش کردم)

 

k123.jpg

نمایشگاه کتاب

 

k124.jpg

از آخرین بارهایی که مصطفی رویت شد

 

l009.jpg

سلف پلی تکنیک

 

l067.jpg

علی آقای رسولی (هفته شهدا)

 

l093.jpg

اینم شریک هنرمندمون

 

l110.jpg

مجید وقتی موهاش سیخ میشه

 

l142.jpg

اگه هفته شهدا بود مینوشتن حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا (ولی اینجا داره درس میخونه)

 

l181.jpg

گزارش تلفنی کمیته بررسی وضعیت بم بعد از زلزله در مجمع

 

m061.jpg

حاج جواد اون موقع که هنوز آویزونش بودیم ما رو ببره کربلا

 

m098.jpg

رئیس

 

m114.jpg

سرباز

 

n102.jpg

مهدی داره سنتور میزنه ، آقا قاسمیان و امیر رو نمیدونم

 

 

 

این قافله عمر عجب می گذرد

۱-
این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد

۲-
بعضی وقتها ، که درسامون میموند برای شب امتحان ، کتاب رو که باز میکردیم ، میدیدیم دویست سیصد صفحه مطلبه و هیچیش رو بلد نیستیم ، آدم نمیدونست از کجاش شروع کنه ، فقط تند و تند از این صفحه می پریدیم به اون صفحه ، چند ماه وقت داشتیم و شب آخری یادمون میفتاد که باید درس هم بخونیم…
چند شب پیش که قرآن رو باز کردم دقیقا همین حس بهم دست داد.

۳-

علیرضا دهقان - نوروز ۸۳ - بم

علیرضا دهقان – بم – نوروز ۸۳

شریفی

۱- جهادی امسال هم داره میاد، خیلی دوست داشتم امسال هم بتونم تو مجمع شرکت کنم ولی متاسفانه مشغله کاری نمیگذاره. خیلی هنر کنم گزارش پارسال رو زودتر درآریم که کارهای امسال لنگ گزارش نشه. البته خیلی کارش نمونده رضا و امیر دارند جدی پیگیری می کنند. اگه کسی هم میتونه کمک کنه بگه که کار سریعتر پیش بره.

۲- دیدم کار و کاسبی وبلاگم کساده گفتم به جای اینکه خودم بنویسم خوب میشه از دست نوشته های بچه ها استفاده کرد، تا قبل جهادی یه ده بیستایی از اینها میگذارم. شخصا از زحمات آقای شاکری جو بابت ” یادداشتهای همسفران” ممنونم.

دست نوشته فرید شریفی - دلوار - نوروز ۸۴

فرید شریفی – دلوار – نوروز ۸۴

عنوان ندارد…

۱۱ آذر ۱۳۸۶ / جهادي, يادداشت /