مغز تخمه آفتابگردان نمکی

۲۰ اسفند ۱۳۸۶ / جهادي, يادداشت /

مزمز یه محصول جدید زده به نام “مغز تخمه آفتابگردان نمکی” . امروز یه بستش رو خریدم و خوردم ، یه بسته که توش کلی مغز تخمه آفتابگردون بود، اگر میخواستم همین تعداد تخمه رو خودم بشکنم و بخورم چندین نفر ساعت وقت میبرد. فقط یه مشکل داشت، وقتی تموم شد احساس کردم اون حالی که تخمه شکستن به آدم میده یه چیز دیگست، در صورتی که در هر دو حالت داریم مغز تخمه رو میخوریم …

اینو نوشتم که بگم مسافرت جهادی از یه جهتی شبیه مغز تخمه آفتابگردان نمکیه …

کریم آقا

۱۸ اسفند ۱۳۸۶ / يادداشت /

یه نفر داریم تو کارگاه که کریم آقا صداش میکنیم، یه ترک شیش سیلندر چهل چهل و پنج ساله که لودر و کامیونمون رو از اون میگیریم. هر روز ساعت پنج که کارش تموم میشه ، میاد تو دفتر که رسید کارش رو بدیم بهش. امروز طبق معمول ساعت پنج اومد نشست تو دفتر، من هم آستین هام رو زده بودم بالا که وضو بگیرم نماز بخونم، یه نیگاه به من کرد و با اون لهجه ترکیش با یه حالت عتاب آمیزی گفت : نماز نخوندی؟ من هم که حسابی جا خورده بودم تا اومدم یه چیزی بگم دوباره گفت : کار مهمتره؟! دیگه هیچی نتونستم بگم ، فقط گفتم راست میگی …

کریم آقا راست میگفت …

یاد این حدیث افتادم …

نماز اول وقت

فرهنگ شهادت

۱۱ اسفند ۱۳۸۶ / يادداشت /

خوب الحمدلله که فرهنگ شهادت در دانشگاه علم و صنعت هم نهادینه شد …

elmos-shohada.jpg

Cellular Automata

۵ اسفند ۱۳۸۶ / يادداشت /

Cellular Automata یا به اختصار CA یک مدل ریاضیه که برای اولین بار در سال ۱۹۴۰ توسط یه آدم به قول استادمون جنیوس به نام John von Neumann ارائه شد. این روش یک روش ساده و بسیار کارآمده که الآن تو هر رشته ای و زمینه ای که فکرش رو بکنید داره مورد استفاده قرار میگیره ، از جامعه شناسی و زیست شناسی گرفته تا مسائل تحلیل دینامیکی سازه ها و بهینه سازی شبکه های آب و فاضلاب و هزار تا چیز دیگه …
ما هم داریم روی بهینه کردن یک مرحله از روش اجزاء محدود کار میکنیم ، امیدوارم که به نتیجه برسه …
اگه احساس میکنید ممکنه CA به دردتون بخوره یه سر به این لینکها بزنید:
An introduction to Cellular Automata and their applications
Introduction to Cellular automata
Computation in Cellular Automata

از همین خاک …

۲۶ بهمن ۱۳۸۶ / جهادي, کار, يادداشت /

آدم از کار خسته نمیشه از بیکاری خسته میشه …
خدایا شکرت که بیکار نیستیم …
میشه گفت کار کارگاه دیگه راه افتاده، یه دفعه حجم کار کارگاه کلی زیاد شده، چهار تا جمعه است که سر کاریم، امیدوارم ترکشش به عید و مسافرت جهادی نگیره …
رئیسمون میگه یه مهندس، بیشتر کارش با ابرو به بالاست، خودش واقعا فکر میکنه و فکرهای خیلی خوب هم میکنه، فکرهایی که ممکنه برای من و امثال من خیلی هاش فضایی به نظر برسه، یه موردش که الآن درگیر کارهای اجراییش هستیم، ایجاد کارگاه آرماتور بندیه، یه کارگاهی که تا حالا تو هیچ کارگاه ساختمونی تو ایران به این شکل وجود نداشته، یه کارگاه که سرعت کار آرماتوربندی رو چندین برابر و پرت آرماتور رو کمینه میکنه.
خیلی جذابه وقتی که با کسی کار کنی که خیلی دورترها رو هم میبینه، حالا چه برسه به کار کردن با بعضیها که جلوی پاشون رو هم نمیبینن.
یه بیت شعر رو همیشه تو جهادیها مینوشتم، ولی میبینم که به اینجا هم بی ربط نیست:
مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست : : : : : از همین خاک جهان دگری ساختن است
یه کار درست و حسابی کردن تو این مملکت، به اندازه پونصد تا جهادی ارزش داره، ما اینجایی که هستیم هر روز میینم که آدمهای احمق، میلیون میلیون پول مردم بیچاره رو دارن میریزن دور، توی آشغال، شاید اگه این بی درایتی ها و این بی کفایتی ها نبود، مردم محرومی هم دیگه نبود که ما بریم براشون جهادی بذاریم، آهای ملت، آهای مهندس، آهای دکتر، آهای اونی که رفتی درس بخونی و برگردی به ملت خدمت کنی، آهای مدیر، آهای مسئول، باور کنیم نگاه تک تک این بچه ها به دستهای ماهاست، یه خورده آدم باشیم …

از همین خاک …