یک سری عکس که هر چند کیفیتشون پائینه ولی یه دنیا خاطره هستن (حداقل برای خودم)
خونه قدیم رضا اینا
سرگروه…
وقتی که سید شرطی رو که سر زن گرفتن حامد بسته بود با مدرک باخت
اون فیلمی که آخرش نوشابه سینالکو مجانی میدادن ، فکر کنم شنبه هم رفتیم که نصف قیمت درآد
دکتر نیکل، وقتی که فقط دکتر بود
جوونیامون که سه شنبه ها میرفتیم روشنگر
آقا ملا با موتورش …
یه بار که پلی تکنیک رو سیاه پوش کرده بودن
این هم تجمع روبروی دفتر ریاست
یه بار که حسن شب قدر رو حسابی احیاء گرفته بود (مسجد بازار)
حسین (مسجد پلی تکنیک)
یادمه حامد حسابی رفته بود تو حال (شب قدر – کوی)
مثلا تو مسجد داریم درس می خونیم (فکر کنم آمارو احتماله)
اینم از توانائیهای حسین ( البته منم کمکش کردم)
نمایشگاه کتاب
از آخرین بارهایی که مصطفی رویت شد
سلف پلی تکنیک
علی آقای رسولی (هفته شهدا)
اینم شریک هنرمندمون
مجید وقتی موهاش سیخ میشه
اگه هفته شهدا بود مینوشتن حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا (ولی اینجا داره درس میخونه)
گزارش تلفنی کمیته بررسی وضعیت بم بعد از زلزله در مجمع
حاج جواد اون موقع که هنوز آویزونش بودیم ما رو ببره کربلا
رئیس
سرباز
مهدی داره سنتور میزنه ، آقا قاسمیان و امیر رو نمیدونم
۸۲۱۰؟
سناریو رو باید دقیق تر می نوشتی
می بینم که تو … خاطره ها شریکیم . یه جورایی زود گذشت … یه جورم انگار که مال خیلی وقت پیشه !
che roozai booda:) yadesh bekheir…