۱-
این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد
۲-
بعضی وقتها ، که درسامون میموند برای شب امتحان ، کتاب رو که باز میکردیم ، میدیدیم دویست سیصد صفحه مطلبه و هیچیش رو بلد نیستیم ، آدم نمیدونست از کجاش شروع کنه ، فقط تند و تند از این صفحه می پریدیم به اون صفحه ، چند ماه وقت داشتیم و شب آخری یادمون میفتاد که باید درس هم بخونیم…
چند شب پیش که قرآن رو باز کردم دقیقا همین حس بهم دست داد.
۳-
علیرضا دهقان – بم – نوروز ۸۳
این دستنوشته ها کپی رایت داره ها 😀
دفعه بعد دست نوشته بم تو رو میزنم
خنده میبینی ولی از گریه دل قافلی خانه ما از درون ابر است و بیرون افتاب
بیست و هشتم اردیبهشت روز بزرگداشت خیام بزرگ را گرامی میداریم
امید که من هم بتوانم بعضی نوشته های زیبا اینجا بنویسم
اره راس میگی ای که بر روی زمینی همه وقت ان تو نیست دیگران در شکم مادر و پشت پدرند
یه دوستی دارم که یکم به مشکل برخورده.زیاد حالش خوب نیس جدیدا…
نگرانشم…دوس دارم مشکلش زودتر حل شه
خورش نیشابوریه.۳هفته ی پیش بهم پیام داد که رفته خیام و کتاب شعرشو باز کرده و این شعر واسش اومده….دعا کنین بلاتکلیفی با خودش حل شه.نگرانشم شرایط داره واسش سخت میشه….
واسه منم دعا کنید
تو هوام
تکلیفم اصلا با خودم روشن نیس.
خداکنه همیشه آروم باشین
تا حالا دیدید که یکی از عالم بالا بیاد بهت بگه من مشکلتو رفع میکنم امکان نداره مگه در تخیلاتمان و در عالم فانی هم که قربونش برم پس باید باور کنیم تنها حل کننده مشکلاتمان خودمان هستیم و بس دست از زانوهایمان بگیریم و به امید داشتن فردایی خوب حرکت کنیم اگر صد بار به زمین برخورد کنیم
صبح با شادی ز بستر برخیز،
قر بده، غمزه بیا، عشوه بریز
دستکوبی کن و پای افشانی،
می بخور یکسره تا بتوانی.
منظور این که شاد باشید. می را می روحانی بخورید که در می دنیوی خیری نیست. دعاگوی همگی، ابوالفضل.