هفته چهارم

۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۶ / کار, يادداشت /

کار خیلی داره وقتم رو میگیره، یعنی داره تمام وقتم رو میگیره، هی میگم یه خورده که بگذره کار سبک میشه ولی گذشت زمان برعکسش رو نشون میده ، رئیسمون میگه ۱۵۰ سال دیگه که همینجور کار کنیم بازم کار هست . . .
نگرانم که کار من رو از همه کار بندازه . . .

تعرفه ایرانسل ثانیه ای ۱۴.۲ ریال شد ، یعنی اگه زیر ۴۳ ثانیه صحبت کنی نسبت به تعرفه دقیقه ای به صرفست ، برای من که بیشتر مکالمه هام زیر ۳۰ ثانیه است خیلی بهتره.

ویندوز ویستا هم نصب کردم خیلی باحال شده ، تقریبا برای نصب هیچ نرم افزاری هم به مشکل نخوردم . . .

دلشدگان

۸ اردیبهشت ۱۳۸۶ / جهادي, يادداشت /

دلشدگان
در جستجوی اصل جهادی !!!
خیلی دوست دارم بدونم اصل جهادی از نظر اون بشری که این مطلب رو نوشته چیه؟!!!
بد شاکیم …
هنوز خیلی چیزها برام مهمه که شاید دیگه برای بعضی ها مهم نیست…

و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنین ولا یزید الظالمین الا خسارا

فکر کنم جهادی هم همینطوریه …
یعنی بعضی ها رو رشدشون میده و بعضی ها رو …
خوبه که حداقل احتمال بدیم یه خدایی هم هست …

آب را گل نکنیم
شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فروشوید اندو دلی.
چه گوارا این آب!
چه زلال این رود!
مردم بالا دست چه صفایی دارند!
چشمه هاشان جوشان گاوهاشان شیرافشان باد!
من ندیدم دهشان
بی گمان پای چپرهاشان جا پای خداست.
ماهتاب آنجا می کند روشن پهنای کلام.
بی گمان در ده بالا دست چینه ها کوتاه است.
مردمش می دانند که شقایق چه گلی است.
بی گمان آنجا آبی آبی است.
غنچه ای می شکفد اهل ده با خبرند.
چه دهی باید باشد!
کوچه باغش پر موسیقی باد!
مردمان سر رود آب را می فهمند.
گل نکردندش ما نیز
آب را گل نکنیم

—————————
پس نوشت:
یه عزیزی گفت که این جوابی نبود که باید می‌دادی ، من گفتم که اصلا قصد جواب دادن به اون مطالب نوشته شده رو نداشتم …
یکی دیگه گفت خیلی تند نوشتی ، گفتم که تند نوشتن رو قبول دارم ولی هر تند نوشتنی بد نیست …
یه نفر دیگه به استفاده از آیه قرآن ایراد وارد کرد ، من هم گفتم که فقط می‌خواستم از یک وجه شبه استفاده کنم و مطلبی رو بگم که به خیلی از ماها بر می‌گرده و منظور بدی نداشتم …
البته بین من و اون یکیها حرفهای دیگه‌ای هم زده شد که احساس کردم خوبه اینها رو اینجا بنویسم.

کار

۴ اردیبهشت ۱۳۸۶ / کار, يادداشت /

بالاخره بعد از یک هفته بیکاری با کمک یکی از رفقا تو شرکت تاسیسات دریایی مشغول به کارشدم، از شنبه ۲۵ فروردین، ۸ صبح تا ۶ و ۷ عصر تو کارگاهم، از ۱۸ اردیبهشت هم باید هر روز بعد از کار دو ساعت برم کلاس زبان وگرنه رئیسم اخراجم می‌کنه، خلاصه خیلی داره خوش می‌گذره …
هرچند اون یک هفته‌ای که بیکار بودم خیلی بهم خیلی سخت گذشت ولی باعث شد یه چیز خوب تو ذهنم بمونه و اون اینکه هیچ کاری سخت تر از بیکاری نیست.

امیدوارم اطلاعات مورد نیاز گزارش مسافرت جهادی تا آخر هفته بعد آماده بشه، اگه کسی یک نفر آدم دست به قلم پیدا کرد به من معرفی کنه…

خیلی دوست داشتم مجمع هفته پیش رو شرکت کنم ، ولی خوب نشد …

چند ماهیه که چند تا از رفقا رو ندیدم ، سعی می‌کنم تو این هفته هر جوری شده یه سر بهشون بزنم …

هفته پیش یک DVD ویندوز ویستا از طریق سایت P30Download با سیستم خرید پستی و به قول خودشون پست پیشتاز سفارش دادم هنوز نرسیده، زنگ زدم طرف گفت چون تهران خیلی بزرگه طول میکشه برسه …
اگه شما هم دوست دارید بدونید که کامپیوتر شما قابلیت نصب ویندوز ویستا رو داره یه سر به صفحه مربوط به نرم افزار Windows Vista Upgrade Advisor بزنید.

تعرفه GPRS ایرانسل خداوکیلی خیلی زیاده ، یه چک میل کنی ۲۰ تومن میشه، امیدوارم کمترش کنند …

همین …

جهادی

۱۵ فروردین ۱۳۸۶ / جهادي, يادداشت /

جهادی ۸۶ هم به لطف خدا تموم شد ، البته یه کاراییش برای من تازه شروع شده ، گزارش رو می‌گم ، اگه کسی می‌تونه وقت بذاره و کمک کنه خوشحال می‌شم،امیدوارم امسال به دقیقه ۹۰ و وقت اضافه و بعد وقت اضافه نکشه…
جهادی ۸۶ تموم شد ، جهادی ای که امسال برای من با سالهای گذشته متفاوت بود ، یعنی خیلی فرق داشت ، یا به خاطر اینکه جهادی و آدمهای جهادی خیلی فرق کرده بودند یا به خاطر اینکه من خیلی فرق کردم…، نمی‌دونم …
جهادی ۸۶ تموم شد، اگه کل چیزی که یه جهادی برام داره ، پیدا کردن یه رفیق جدید باشه برام کافیه، پس ان‌شاءالله بازم میام …
سالهاست که جهادیمون اگه فرض کنیم بدتر نمیشه ، داره درجا میزنه ، پس باید یه فکری کنیم، یعنی باید یه خورده فکر کنیم ، البته یه خورده متفاوت با اون فکرایی که همیشه می‌کنیم …
چند وقتیه که عادت کردیم به الکی گیر دادن، البته فقط قسمتهای الکی گیر دادن منظورمه …
نمی‌دونم …
شاید …
چشمها را باید شست…
جور دیگر باید دید…

علی‌آباد ۸۶
شاید محروم ترین و در عین حال قانع ترین آدم‌هایی که تا به حال دیده بودم، ۱۵ روز پا میشیم میریم دوتا بیل میزنیم ، فکر میکنیم چیکار کردیم؟!!!
هیچی بابا هیچی …
رفتیم خونه یه بابایی ، پدر خونواده دیشبش تا ساعت ۱۲ داشته التماس می‌کرده که یه گالن نفت ببره خونه که بچه‌هاش از سرما یخ نزنند..
یه زن تنها…
گفتیم خرجت رو از کجا در میاری؟ گفت کمیته ۳۰ – ۴۰ تومن میده، گفتیم ماهی ۳۰ – ۴۰ تومن؟ گفت نه هر سه چهار ماه، دیگه هیچی نگفتیم …
گفتیم حموم روستا رو استفاده می‌کنید، گفت ما چهار نفریم ، ماهی یه بار هم که بریم حموم میشه ۸۰۰ تومن ، از کجا بیاریم که بدیم ؟!!!

اگه قبل و بعد جهادیمون یه جوره ، باید یه خورده فکر کنیم …

علی آباد ۸۶

۱۸ اسفند ۱۳۸۵ / جهادي, يادداشت /

 

چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست : : نبود خیر در آن خـانه که عــصمت نبود
حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه : : هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود

ان شاءالله فردا با ۵ نفر دیگه داریم می‌ریم پیش‌قراولی مسافرت جهادی امسال،
علی‌آباد ۸۶ ، …

علی آباد

امیدوارم حداقل یه خورده از این در به دریها برای خدا باشه،منظورم اینه که فقط برای خدا باشه …
چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست …
امیدوارم که خانواده حقشون رو به ما حلال کنند که هر سال عید تنهاشون میذاریم.
دلم می‌خواست قبل از رفتن چند نفر رو ببینم ، دلم برای سجاد ، محمد ، حسین ، امیر و خیلی‌های دیگه خیلی تنگ شده …

یک سال دیگر هم گذشت …
و ناگهان چه زود دیر می‌شود …

و چه زیباست الهی نامه استاد حسن زاده آملی …
الهى اگر عنایت تو دست ما را نگیرد از چهل‏ها چله ما هم کارى برنیاید.
الهى دل بسوى کعبه داشتن چه سودى دهد آنکه را دل بسوى خداوند کعبه ندارد.
الهى عبادت ما قرب نیاورده بعد آورده است که فویل للمصلین الذین هم فی صلوتهم ساهون.
الهى خوابهاى ما را تبدیل به بیدارى بفرما.
الهى شکرت که در لباس دوستانت هستم، مرا در عداد دوستانت‏بدار.
الهى اگر آخرم مثل اولم باشد بدا به اول و آخرم.