از همین خاک …

۲۶ بهمن ۱۳۸۶ / جهادي, کار, يادداشت /

آدم از کار خسته نمیشه از بیکاری خسته میشه …
خدایا شکرت که بیکار نیستیم …
میشه گفت کار کارگاه دیگه راه افتاده، یه دفعه حجم کار کارگاه کلی زیاد شده، چهار تا جمعه است که سر کاریم، امیدوارم ترکشش به عید و مسافرت جهادی نگیره …
رئیسمون میگه یه مهندس، بیشتر کارش با ابرو به بالاست، خودش واقعا فکر میکنه و فکرهای خیلی خوب هم میکنه، فکرهایی که ممکنه برای من و امثال من خیلی هاش فضایی به نظر برسه، یه موردش که الآن درگیر کارهای اجراییش هستیم، ایجاد کارگاه آرماتور بندیه، یه کارگاهی که تا حالا تو هیچ کارگاه ساختمونی تو ایران به این شکل وجود نداشته، یه کارگاه که سرعت کار آرماتوربندی رو چندین برابر و پرت آرماتور رو کمینه میکنه.
خیلی جذابه وقتی که با کسی کار کنی که خیلی دورترها رو هم میبینه، حالا چه برسه به کار کردن با بعضیها که جلوی پاشون رو هم نمیبینن.
یه بیت شعر رو همیشه تو جهادیها مینوشتم، ولی میبینم که به اینجا هم بی ربط نیست:
مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست : : : : : از همین خاک جهان دگری ساختن است
یه کار درست و حسابی کردن تو این مملکت، به اندازه پونصد تا جهادی ارزش داره، ما اینجایی که هستیم هر روز میینم که آدمهای احمق، میلیون میلیون پول مردم بیچاره رو دارن میریزن دور، توی آشغال، شاید اگه این بی درایتی ها و این بی کفایتی ها نبود، مردم محرومی هم دیگه نبود که ما بریم براشون جهادی بذاریم، آهای ملت، آهای مهندس، آهای دکتر، آهای اونی که رفتی درس بخونی و برگردی به ملت خدمت کنی، آهای مدیر، آهای مسئول، باور کنیم نگاه تک تک این بچه ها به دستهای ماهاست، یه خورده آدم باشیم …

از همین خاک …

مطلب قبلی / بعدی

9 دیدگاه برای “از همین خاک …”

  1. سلام
    ۱- از اینکه زودتر از کاظم رسیدم خوشحالم
    ۲- رییست مهندسه ؟ یعنی با ابرو به بالا کار میکنه ؟؟ یا … D:
    ۳- رییس من هم میگه کاری که میکنی مهمتر از جهادیه!! نمیذاره بیام جهادی!
    یا حق!

  2. محمدحسین می‌گه:

    اقتصاد دولتی…همینه همینه
    پول نفت زیادی…همینه همینه

  3. محمدحسین می‌گه:

    راستی نمی دونم چرا یاد “بهترین سال های زندگی” تو ایوان افتادم… بهتره بگی خدایا شکرت که کارت … داریم!
    حالا ببین اونایی که ندارن چی می کشن!

  4. كاظم می‌گه:

    ان شاءالله مسئول بشی…

  5. حاجی می‌گه:

    عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی!

  6. سعيد می‌گه:

    یه موقع میگفتم این مملکت متخصص زیاد داره ، متخصص متعهد کم داره ، ولی الآن میگم متخصص هم خیلی کم داریم، با سیستم هیئتی، فقط یه هیئت رو میشه اداره کرد.
    راستی از حاج کاظم عذرخواهی میکنم، باید یه “آهای کارشناس” هم تو متن اضافه میکردم 😀

  7. ميرهادي می‌گه:

    من موندم از اینهمه بچه چرا این دستشو گذاشته رو صورتش. اتفاقی بوده یا..

  8. محسن می‌گه:

    ” آهای اونی که رفتی درس بخونی و برگردی به ملت خدمت کنی ”
    بله سعید جان من اینجام کاری داری بگو؟
    😀

  9. سعيد می‌گه:

    jتو همینی که از این مملکت گذاشتی رفتی بزرگترین خدمت رو کردی …

شما هم نظر خود را بیان کنید