کارفرما

۱۴ بهمن ۱۳۸۶ / کار, يادداشت /

کارفرما علاوه بر اینکه باید عاقل و بالغ و … باشد، باید مرد هم باشد.
توی زمین پروژه ما یه انبار هست که کارفرما خیلی وقته داره تلاش میکنه که آدمایی که توش هستند رو بندازه بیرون ولی هنوز نتونسته…
جمعه توکارگاه بودیم، لودر هم داشت کار می کرد، کارفرمامون زنگ زد و گفت که جلوی در انبارشون یه مقدار نخاله بریزید، ما هم با لودر دو بیل نخاله جلوی هر در انبارشون ریختیم. دیروز صبح وقتی ملت اومدند سر کار، سر و صداشون در اومد، بعدا از جایی شنیدیم که کارفرما به مسوول انبار گفته که لودر خودش اومده و به تشخیص خودش این نخاله ها رو ریخته جلوی در شما …
آخه یکی نیست به این بابا بگه آخه تو که جرئتش رو نداری یه کاری رو بکنی، خوب یه کاری نکن که بعدا برای درست کردنش مجبور شی دروغهای شاخدار بگی.
حالا این به کنار، آقا دستور داده که صبح روز بیست و چهارم چه انبار پر بود ، چه خالی ، همه دیوارهای انبار رو با لودر بیاریم پائین. لازم به ذکره که حضرت آقا اون روز آلمان تشریف دارند و ما میمونیم و حوضمون …
خلاصه خدا این قضیه رو ختم به خیر کنه.
یادمه هفته اول کارم، وقتی رئیسمون به من گفت یه قفل تو کارگاه رو بشکنم کلی دست و دلم میلرزید، ولی الآن این چیزها برام کاملا عادی شده، یه بار ۴۰۰ متر دیوار حائل بین ما و ساختمان قند و شکر که همسایه ماست رو روز جمعه خراب کردیم و فرداش داستانها داشتیم، یه بار دیگه دیوار ساختمان دخانیات رو که تو زمین ما قرار داشت وقتی که مسوولش هم توش نشسته بود شروع به تخریب کردیم و اون موقع هم داستانها داشتیم، یه بار دیگه در یه انبار که تو زمین ما باز میشد رو جوشکاری کردیم که موقع جوشکاری صاحابش اومد و کلی دعوا شد، البته وقتی قضیه ظاهرا تموم شد و طرف رفت کار جوشکاری رو یکسره کردیم، یه بار دیگه دیوارهای همین انبار فوق الذکر رو وقتی که جنس توش بود خراب کردیم که همون اول کار سر رسیدند و پلیس اومد و عملیات ناتمام موند، خلاصه تو این مدت دست به خرابکاریمون خیلی خوب شده، اگه کسی بدخواهی چیزی داره تجربه کاری ما به دردش می خوره …
راستی … ملت رزومه کاری دارند، ما هم رزومه داریم.

مطلب قبلی / بعدی

3 دیدگاه برای “کارفرما”

  1. كاظم می‌گه:

    بترس از خدا

  2. حسين شاه می‌گه:

    تازه کجاشو دیدی!
    این اولشه!
    نترس! اون آقا سفرش به تعویق افتاد! خرابکاری تو بکن!
    اون که نمیاد بگه من گفتم خراب کن! تو رو میندازه جلو، چون دستشون بهت نمی رسه!!
    راستی اگه می خوای ایران بمونی، و استاد دانشگاه نشی، هم درس بخون، هم کار کن، ولو دست پا شکسته
    یا علی

  3. سلام
    مکتوب کار کن برادر من! همیشه دستورات را مکتوب بگیر. و یا شاهد داشته باش به تعداد کافی و یا صدایش را ضبط کن!
    یا حق!

شما هم نظر خود را بیان کنید