مسلمانان مرا وقتی دلی بود

۵ دی ۱۳۸۶ / نوا /

مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود

به گردابی چو می‌افتادم از غم
به تدبیرش امید ساحلی بود

دلی همدرد و یاری مصلحت بین
که استظهار هر اهل دلی بود

ز من ضایع شد اندر کوی جانان
چه دامنگیر یا رب منزلی بود

هنر بی‌عیب حرمان نیست لیکن
ز من محرومتر کی سائلی بود

بر این جان پریشان رحمت آرید
که وقتی کاردانی کاملی بود

مرا تا عشق تعلیم سخن کرد
حدیثم نکته هر محفلی بود

مگو دیگر که حافظ نکته‌دان است
که ما دیدیم و محکم جاهلی بود

مطلب قبلی / بعدی

یک پاسخ برای “مسلمانان مرا وقتی دلی بود”

  1. احمد می‌گه:

    عکسهای کهنه را نگاه می کنم
    ز “روزمرّگی”
    شهر خاطرات را گریزگاه می کنم
    دریغ…
    روزهای خوش به باد رفته اند…
    دقیق تر نگاه می کنم
    باورم نمی شود
    وای…
    مصیبت است
    ولی خدای من …
    حقیقت است:
    گاه نامهای آشنا هم ز یاد رفته اند!
    آه…
    حقیقت و مصیبت است:
    روزهای خوش
    حقیقتاً به باد رفته اند

    رفیق سعید، یادمه از روزمرگی زندگی در دیدار آخر، شکایت داشتی به خاطر همین خودمو گذاشتم جای تو و گفتم اونچه رو که خوندی. ببخشید این دوتا پست آخر رو نخونده بودم. همین امشب که نه بهتره بگم نصف شب دیدم. به خاطر همین شعر یه پست عقبه. امشب هم که دیگه فرصت ویرایش شعرو ندارم به خاطر همین اگه بد یا تلخ شده مرامی ما رو ببخش

شما هم نظر خود را بیان کنید